مهربانی

ساخت وبلاگ
همیشه گفتم دوتا رویا دارم یا آرزو یا پیش بینی نمیدونم اسمشو چی بذارم

یکی اینکه یه روز حتما به فضا سفر میکنم

و دو اینکه یه روزی شاید عارف شم

عارف بودنم به معنی اینکه مذهبی ... از اونوناش نیست ها ، عرفانی که خودم میدونم چیه

شاید خنده دار باشه ، یا مسخره یا هرچی اما امسال که عید مسافرت بودیم و لاک زده بودم با لاک نماز میخوندم اولش گفتم الان خدا میگه ببین سمنا چی با خودش فک کرده دختره کم فهم بعدش میگفتم نه خدا میگه خوبه که بااین شرایط هم منو یادت نرفته البته بابا میگفت اشکال نداره بخون دخترم مهم دلته ، بابایمان را عشق است اینو گفتم که بگم خشکه مذهب نیستم ...

در ادامه ... اینکه چندوقت پیش که با خدای خودم خلوت کرده بودم یه حالت عرفان بهم دست داد مثل گاهی اوقات ... و یهو احساس کردم قلبم نیاز به شستشو داره نیاز به سفید شدن ، تطهیر

تموم آدمهایی که کم یا زیاد ازشون دلخور بودم رو بخشیدم تموم اونهایی که دلمو شکستن یا پشت سرم غیبت کردن .. اینجوری مهربونی رو تو وجودم پرورش میدم ، اینجوری اگه یه وقت دختر دارشدم به اون هم یاد میدم مهربونی رو پرورش بده ، یکی از بهترین درسهایی که هر مادر به دخترش میده ، مثل مادر خودم که همیشه سعی بر این داره .. امیدوارم اگه کسی هم ازم دلخوری داره منو ببخشه و خداهم با بخشش بیشتر دستمو بگیره 

پی نوشت : برای دخترم ... دختر مهربانم تنها چیزی که از ادم بمونه خیلی خوبه مهربانیه ... دوست دارم مامان سمنا

 

 

نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۶ساعت 14:22 توسط سمنا|

این روزای من...
ما را در سایت این روزای من دنبال می کنید

برچسب : مهربانی, نویسنده : samna1a بازدید : 14 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:12