یکی

ساخت وبلاگ
یکی را پیدا کن که دوستش داشته باشی

و با او دنیا را به هم بریز

نشود که پیر بشوی وحسرت یک قهقهه از ته دل یا یک جوک خیلی مسخره به دلت مانده باشد

بدو ، بپر ، بخند ، جیغ بزن ، باهاش غذا درست کن ، فروشگاههای زنجیره ای برو

توی دشت یخ زده چادر بزن و بعد از صبحانه ظرف بشور و گیر پلیس بیفت ...

دوستش بدار و این را به او بگو ، چون نمیشود که نداند

نمی شود که مثل بقیه حرف ها آن ته مه ها نگهش داری که یک روزی به او بگویی

چون باید بداند

دوستش بدار و بگذار دوستت بدارد

بی آنکه بترسی ، چون

بعضی وقت ها برای ترسیدن خیلی دیر است

دیر است جانم ... خیلی

نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 14:0 توسط سمنا|

این روزای من...
ما را در سایت این روزای من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samna1a بازدید : 10 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:12